هوای وصل | ||
شگفتا
وقتی که بود نمیدیدم وقتی میخواند نمی شنیدم
وقتی دیدم که نبود وقتی شنیدم که نخواند!
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال
در برابرت می جوشد ومی خواند و می نالد
تشنه ی آتش باشی نه آب و چشمه که خشکید
چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخارشد
و به هوارفت و آتش کویر را تافت ودرخود گداخت
واز زمین آتش روئید و از آسمان آتش بارید
تو تشنه ی آب گردی نه تشنه آتش و بعد :
عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت !
دکتر علی شریعتی / کتاب کویر / صفحه 93
[ یکشنبه 91/11/1 ] [ 8:51 عصر ] [ نوشاد باباییان ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.Net ] |